اراد پسر کوچلوی ما

19 هفتگی اراد کوچلوی ما

سلام عزیزم امروز هم برای کنترل رفتیم پیش خانوم دکتر ایشون که صدای قلبتو شنید گفت که طبیعیه و برا سونو هم گفت این دفعه بیرون مینویسم منو بابایی چند جا رفتیم دیدیم شلوغه مجبور شدیم بریم مرکز اندیشه که اونجا حدود ١ ساعتی منتظر آقای دکتر موندیم تا بلاخره نوبت به ما رسید بابات ٢ تا چشم داشت دو تا هم قرض گرفته بود آقای دکتر ضربان قلبتو روشنید گفت نرماله جنین رو هم تو ١٨ هفتگی نشون میده همه چی نرمال بود وزنتم ٢٣٦ گرم بود کوچلوی من و اما آقای دکتر گفتش جنسیت رو نمیتونم بگم آخه یه جوری پاهاتو جمع کرده بودی انگار رسما سر کارمون گذاشته بودی مهم سلامتیت بود عزیزم که نگرانیم از بابتش برطرف شد راستی تاریخ اومدنتم همونی رو گفت که خانوم دکتر تشخیص د...
27 تير 1391

18 هفتگی اراد کوچلوی من

سلام پسر کوچلوی ما   امروز تصمیم گرفتم واست این وبلاگو درستذ کنم که دفتر خاطراتی باشه واسه ما تا خاطره این روزای شیرینو از یاد نبریم عزیزم یه کم دیر بود واسه ساختن وبلاگ اما قبلش وقتشو نداشتم و هم اینکه اون اوایل دکترت منو کلی ترسوند و گفت که بارداری پوچه که بعد از ١٠ روز دوباره سونو کرد گفت که نه سالمه اما در معرض سقط کلی اون روزا رو گریه کردم روزای خیلی سختی بود همش میترسیدم یه بلایی سرت بیاد باباتم کلی نگران کرده بودم طفلک تا یه چیزی میگفتم میگفت بریم دکتر؟ الان دقیقا هفته ١٨ رو تموم کردی و وداری به نیمه های راه نزدیک میشی امروز ٣ روز بود تکوناتو احساس نمیکردم و کلی نگرانت شدم صبح زود رفتم پایین عمه سمیه رو بیدار کردم گفتم...
22 تير 1391
1